دیوار...

باز هم مثل همیشه که تنها میشوم…

دیوار اتاق پناهم میدهد…

بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی…

مفت...

چشم های گرانت را خرج رفتنم نکن!

بی تو من

مفت هم نمی ارزم …

پاییز...

روزهایم

همچون برگ های پاییز

غروب که می شود می افتد …

نمی دانم درخت زندگیم چند برگ دارد…؟!

فقط می دانم پاییز است…!

دنیا...

دنیای من…

مجازیش” هم غمگین بود!

بغض...

خدایا میشود باران ببارد…؟!

این بغض به تنـــــــــهایی…

از گلویـــــــــم پــــــــایین…

نمی آیـــــــــــــــــــــــــد…!

گریه...

بعضی از اشیا حس دارند …

گریه می کنند …

مثل بالش من …

هر شب غرق اشک است !

اشک...

هر شب پتروس شهر من خواب است

وقتی چشمانم چکه می کنند . . .

زندگی...

تو برمی گردی

و زندگی را

ازجایی که پاره شده

دوباره به هم می دوزیم.

درصندوق خاطره ها هنوز

نخ برای بخیه زدن هست!

متاسفم...

شکسته ام ولی نشسته ای به پای من

متأسفم دلم از این حال و هوای من

متأسفم همش ازین احساس دلهره

متأسفم دلم اگه خیلی دلت پره

متأسفم دلم هیچکی دلواپست نشد

متأسفم اگه هیچکسی عاشقت نشد

 

بحران...

آشوب جـهان و جَنگ دنیـا به کنـار

بُحـران ندیدن تـو را من چه کـنم ..؟

صبورترین موجود خدا...

گاهی دلت از زنانگی می گیرد

می خواهی کودک باشی

دختر بچه ای که به هر بهانه ای به گوشه ای پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد...

زن که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی

و این می شود که می شوی

صبورترین موجود خدا....

ابیات از فرامرز عامری...

یک دیشبی که آمده بودی به خواب

من من از غم فراق تو خوابم نبرده بود...

,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد...

,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

عطسه هایم عرصۀ پاییز را پر کرده است
حرف رفتن می زنی هی صبر می آید فقط

,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته ام
مردمان این زمانه سنگسارم می کنند..

 

باران...

هوا ابری ست

نفس بالا نمی آید..

بزن باران نوازش کن تن رنجور آدم را

زمین حال بدی دارد...

خدا...

دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش...

راه آسمان از است .. پر بکش

او همیشه آغوشش باز است

نگفته تورا می خواند

اگر هیچکس نیست خدا که هست

آغوش...

غصه دیوانه ام کرد وقتی تورا دست به سینه دیدم...

من تمام راه را برای آغوشت دویده بودم...

داغ...

خواستن همیشه توانستن نیست...

گاهی خواستن داغ بزرگی است که تاابد در دل می ماند...

دل...

گاهی یه جوری دلتو میشکنن 

که وقتی تیکه هاشو به هم میچسبونی

یه آدم دیگه میشی

جهنم...

به رفتن که فکر میکنی اتفاقی می افتد که منصرف میشوی...

میخواهی بمانی رفتاری میبینی که انگار باید بروی...

ایت بلاتکلیفی خود جهنم است...

ببار...

ببار ای اشک سیل آسا که یارم بر نمی گردد

در این دنیای تنهایی به ما یاور نمی گردد

هزاران بار جان دادم به عشقش روز و شب اما

دریغا خُلقِ بی مهرش به ما خوشتر نمی گردد

خدایا...

خدایا یه نگاه به خط تولید آدم سازیت بنداز

خیلی از این آدمها دل ندارند...

بغض...

بـا مـن لـج نکـن بغــض نـفهم!


ایـن که خــودت را گوشـه ی گـلو قـایـم کنـی چـیزی را عـوض نمـی کنـد...


بـالاخـره یـا اشک میـشـوی در چـشـمـانـم یـا عُـقــده در دلـم...!

دل...

به همان سبک بالی که پریدی


غم سنگینی میکند

روی دل ما

معتاد...

به صدایت معتاد شده بودم...

رفتی !!!!

حالا هرروز "خاطره" تزریق میکنم!..

بی اجازه...

چند شبیست كه بی اجازه


به خوابم می آیی


خوابم را رنگی میکنی


ولی روزم را سیاه ...!
 

لمس تن تو...

لمس تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...

داغی لبت جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...


عاشقانه

درد...

دار بزن

خاطرات کسی که تورا دور زده

حالم خوب است

اما گذشته ام درد می کند...

سبک بال...

به همان سبک بالی که پریدی

غم سنگینی میکند

روی دل ما

تلخ و شیرین...

قهوه ام را شیرین کن

 آنروزها که تلخ میخوردم

 روزگارم شیرین بود!