ثروتمند واقعی



روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند ،پسرش را به مناطق روستایی برد تا او در یابد مردم تنگدست چگونه زندگی می کنند.

آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانواده ای بسیار فقیر سر کردنند و سپس به سوی شهر بازگشتند .
در نیمه های راه پدر از فرزند پرسید:خب پسرم ،به من بگو سفر چگونه گذشت؟ پسر جواب داد: خیلی خوب بود پدر.
پدر پرسید: پسرم آیا دیدی مردم فقیر چگونه زندگی می کنند ؟پسر گفت :بله پدر ،دیدم...
پدر دوباره پرسید:بگو ببینم از این سفر چه آموختی؟ پسر چنین پاسخ داد:
من دیدم که ما در خانه ی خود یک سگ داریم و آنان چهار سگ داشتند. ما استخری داریم که تا نیمه های باغمان طول دارد و آنان برکه ای دارند که پایانی ندارد ،ما فانوس های باغمان را از خارج وارد کرده ایم ،اما فانوسهای آنان ستارگان آسمانند ؛ایوان ما تا حیاط جلوی خانه مان ادامه دارد ،اما ایوان آنان تا افق گسترده است. ما قطعه زمین کوچکی داریم که در آن زندگی می کنیم ،اما آنها کشتزار هایی دارند که انتهای آنان دیده نمی شود؛ ما پیشخدمت هایی داریم که به ما خدمت می کنند ،اما آنها خود به دیگران خدمت می کنند؛ ما غذای مصرفیمان را خریداری می کنیم ،اما آنها غذایشان را خود تولید می کنند ؛ما در اطراف ملک خود دیوار هایی داریم تا ما را محافظت کنند ، اما آنان دوستانی دارند تا آنها را محافظت کنند.
آن پسر همچنان سخن می گفت و پدر سکوت کرده بود و سخنی برای گفتن نداشت.
پسر سپس افزود :

"متشکرم پدر که نشان دادی ما چقدر فقیر هستیم."

نظرات 6 + ارسال نظر
دنیای من چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ب.ظ http://khesareh.blogsky.com

سلام
نوشته ی جالبی بود
موفق باشی

سید امیر حسین مولانا جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:46 ب.ظ http://delodeldar.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
بسیار جالب بود
درود بر شما

غریبه جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:08 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

بازم سلام

خوشحالم با وبلاگتون اشنا شدم

مطالبتون حرف نداره و خیلی اموزندست

اگر ما چشم بصیرت رو داشته باشیم اینگونه خواهیم دید

به به

با سپاس موفق باشید

غریبه شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام اقای عابدین زاده

ضمن تشکر از حضور دوباره شما در وبلاگم و اینکه اجازه دادید از مطالبتون استفاده کنم

راستش من که میام اینجا میخونم دلیل اینکه خواستم در وبلاگم از نوشته های شما استفاده کنم این بود که دوستان من هم بخونند و لذت ببرند و استفاده کنند و دوست شما هم بشند

و یه خواهش دیگه داشتم که اگه منبع این نوشته ها در دسترس هست معرفی کنید تا من هم تهیه کنم و استفاده کنم کتاب یا نویسنده رو اگه مایلید بفرمایید ممنون میشم

رقیبتون نمیشم قول میدم

شوخی بود

موفق باشید

غریبه پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:22 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام اقای عابدین زاده


برای پیست اخرتون میخواستم کامنت بزارم اما باز نشد حواس که ندارم نمیدونم دیروز مطلبتون رو خوندم کامنت گذاشتم یا نه

مثل تمام مطالبتون ادم رو غافلگیر میکنه و درس خوبی رو به ما میده

واقعا که همینگونه عمل میکنیم

پیش داوری هایی که بسیاری مواقع چه ناراحتی هایی رو به دنبال داره


با سپاس موفق باشید

سارا چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.sara-hasrat.blogfa.com

سلام دوست عزیز ممنون اومدی وب شما خیلی زیباست بازم بیا فعلا بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد